emo0o0 luv & lonleyness & every thing that grows ur heart

I'm burried in dead lock

 حالا که دوریم از هم چطوری خوبی یا نه؟

منکه دوس داشتم تو همیشه بودی کنارم
زمونه نذاشت قدم بزنیم زیر بارون
خیلی آروم دلم واست بخونه خانوم
عزیزم بعد تو شونم جای هیشکی نیس
الان گوشه ی عکست روبان مشکی نیس
خانومی تو همیشه تو قلبم زنده می مونی
هــــِــــی واسه اون صدات دل تنگه میدونی
بهت گفته بودم که زندگیم بی کم و کاس نیس
ولت کردم بدونی حرفای پشتم راست نیس
من تو رو نه واسه پولت میخواستم نه کلاست
نه هوس بود نه واسه شوخی و لاست
بدون در آمد من از راه ریش نیست
تورو خواستن داشتن رویایی بیش نیست
دلم می گه ما هم طبقه ی شما هم نیستیم
تو که می دونی ما مال شمال شهر نیستیم
الان تو همش خاطره ای واسه من
یه بار نشد که خوش بشینه تاس من
بین خواسته هام تو آرزوی محالی
از این به بعد دیگه تو خواب و خیالی


ادامه مطلب

+نوشته شده در دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:,ساعت13:23توسط nazi giGz | |

 

 

 دختر است دیگر...

 


گاهی دلش می خواد

بهانه های الکی بگیرد

به هوای آغوش تو...

شانه های تو...

که بعد تــو

آرام

خیلی آرام

در گوشش زمزمه کنی

ببین من عاشقتــــم...!

 

  

+نوشته شده در جمعه 13 مرداد 1391برچسب:,ساعت17:48توسط nazi giGz | |

دلت میگیرد
اول نگاهی به کانتکت های موبایلت میکنی پر از اسم و شماره ها ولی هیچکدام دیگر کسی نیستند که بدون منت با اس ام اسی بیدار شوند و شب را به پایت صبح کند

نگاهی به لیست دوستان یاهو ات میکنی
آنلاین زیاد دارد ولی هیچکدام آن درختی که تو ب

خواهی بهشان تکیه کنی نیستند

ساکت تر میشوی
داریوش همیشه باعث لغزشم بوده
لعنت به پاکت سیگار که اوهم بی وفا شده پر از خالیست

نگاهی به آسمان پرستاره میکنی بیخیال تعداد ستاره های درخشان کمتر از انسان های تنهاست
حتی دیگر چشمی به یاد تو منتظر نیست که ستاره درخشانت باشد

دوست مال بچه دبیرستانی هاست

رفیق های ما هم خواب هستند دیگر

حال قشنگ درک میکنی تنهایی چند بخش است و معنایی اصلیش چیست

فیسبوک هم فقط مال آدم های خوشحال است تنهایی دیگر خریداری ندارد غم سال هاست خرید و فروش نمیشود

انگار به کوچه بن بستی خوردم
سهم ما از معشوقه و عشق فقط خیانتش بود


امشب هم صبح میشود با کلی درد نمیدانم دل چقد جا دارد 
میترسم شب دیگر جا نداشته باشد

+نوشته شده در چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:,ساعت16:36توسط nazi giGz | |

 

 

 داغــــــــــــــــــــــــــــــونم

 


مثل بم بعد زلزله
مثل هیروشیما بعد بمب
مثل ویتنام بعد جنگ

مثل سومالی بعد قحطی

خــــــــــــــــــــــــــــــرابـــم

مثل یه روسپی 
مثل یه معتاد
مثل یه لاشی

بــــــــــــــــــی امــــیـــــدم

مثل یه سرباز
مثل یه زندونی
مثل مادر چشم به راه

خــــــســـــــــــتــــــــــــه ام

مثل یه لاک پشت
مثل یه ماهی توی تنگ
مثل یه شیر پیر

هیچ سر پناهی ندارم , هیچ آغوشی که مرا آرام کند


پول سیگار ندارم , پول مشروب ندارم


عشق ندارم یار ندارم

 


رفیق ندارم


ادامه مطلب

+نوشته شده در چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:,ساعت16:27توسط nazi giGz | |

 خدایـــا! ایـــــوب را بفرســت تا برایـــش از صبـــــــــر بگویــــم...!!!!!!!!

عمر دوســـــــــتت دارم 
با بالا کشیدن شـــلوار و بستن کمر بنــــــد به پایان میرســــد ...! چرایش را نمی دانم .

 

عزیزم ناراحت چی هستی ؟؟

آغوشت مثل پرانتز برای ِ همه جا داره ....! به کارت برس . . 

باشه .. باشه .. باشه ......
من " حوا " نشدم .. تو " ادم " بمون ......!

+نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت14:37توسط nazi giGz | |

 

 

زن ﮐﻪ باشی ،ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮی "ﭼﺸﻢ ﺳﻔﯿﺪ" ﺧﻄﺎﺑـَﺖ میکننـﺪ ...

راﺳﺖ ﻣﯽ گوﯾﻨﺪ !

چشمانَم سفید ﺷﺪ ﺑﻪ ﺟﺎده ﻫﺎﯾﯽ که ﺗﻮ ﻣـُﺴـﺎﻓـﺮ ﻫﯿﭽﮑﺪام نبودی ...

+نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت14:35توسط nazi giGz | |

تقصیر من چه بود؟

آنقدر لباس مردانگی برازنده ات بود

که حتی خدا هم نفهمید

پشت آن لباس مردانه

چه موجود نامردی آفریده است!!! 

تنها وقتی که در آغوشم بودی

از تو مردانگی دیدم!

در سایر موارد

همیشه من از تو مرد تر بودم!


 

+نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت14:34توسط nazi giGz | |

 من دختر ایرانی ام!!!

چون خود را آراستم مرا فاحشه نامیدند. آرامشم را بوق های ممتد در خیابان شکست.
مرا حرامزاده نامیدند و پارچه ای روی سرم کشیدند تا "تو" تحریک نشوی! وقتی گفتم پاکم مرا دروغ گو خواندند.
خواستم دست از زندگی بکشم گفتند از ترس آبرو بود. خندیدم و به من گفتند اغواگر! حرف زدم گفتند خفه شو! همجنس هایم بیمار میشوند و آزرده تا تو به کام برسی!
گفتند شکر کن به آزادی ات!!!
خدایا شکرت من یک دختر ایرانی آزادم!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت14:29توسط nazi giGz | |

 

زندگی شبیه شعریســـــــــــــــــــــت !

 

قافیه هایـــــــــــــــش با من ، " تو " فقط همیشه ردیــــــــــــــــــــف باش !

 

+نوشته شده در چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:,ساعت20:23توسط nazi giGz | |

 چرا پسران به دوستی نیاز دارند که یک دختر است؟

 


چون آن دختر:

...- وقتی غمگینید هیچگاه تنهایتان نخواهد گذاشت...
- مراقب خواهد بود که کارهایتان را سر وقت انجام دهید...
- مطمئن خواهد شد وعده غذایی خود را برای مسابقات و انجام کار از دست نمی دهید...
- از شما خواهد خواست تا عادات بدتان را ترک کنید، هر روز، هر زمان...
- سر موضوعات کوچک با شما بگو مگو خواهد کرد اما عصبانیتش برای مدت زیادی بطول نخواهد انجامید...
- باعث خواهد شد پولتان را عاقلانه تر خرج کنید...
- خواهد گفت- نگران نباش، حتی اگر بسیار جای نگرانی باشد یا اصلاً چیزی برای نگرانی وجود نداشته باشد...
- از شما انسانی دقیق و وقت شناس خواهد ساخت...
- به شما در کنترل کردن خشمتان کمک خواهند کرد...
- 15 بار در روز با شما صحبت خواهند کرد که بفهمند در حال انجام چه کاری هستید...


ممکن است برخی اوقات احساس افسردگی کنید اما واقعیت این است که بدون او کاری نمی توانید بکنید... از آنجایی که دختران هدایایی از طرف خداوند برای پسران هستند، ارزش آنها را درک نموده و از آنها مراقبت کنید... :)

تقدیم به همه دختران و پسرانی که عشق و دوستی را به اشتراک می گذارند.

 

انتــظار داره دوستــ دخترش بکــارت نداشتــه باشه تا از لاپــا بره رو کارش...
ولی تــو هنگــام ازدواج انتــطار داره زنش بکــارت داشته باشــه....
آخــه من چی بگــم بهشــ؟؟؟؟

 

 


بـــا تــوام دخـــتــر جــــان:

پسري که از اين سرِ شهر ميکوبه مياد دنبال تو,
پسري که بدون ترس و محکم, همه جا دستاشو دورت حلقه ميکنه,
پسري که اس ام اساش کوتاه هست اما پر احساسه,
پسري که دستات رو تو چراغ قرمزِ خيابونا محکمتر ميگيره,
...
پسري که بي هوا برات اس ام اس هاي غمگين ميفرسته,
پسري که تو بيرون رفتناي دسته جمعي ساکت تر از هميشه است,
پسري که وقتي داري حرف ميزني تو صورتت لبخند ميزنه,
پسري که موهاتو از جلوي چشمات ميزنه کنار,
پسري که وقتي تو خودتي, قلقلکت ميده؛
اين پسر رو حق نداري اذيت کني؛ حق نداري.......

 

زن که باشی درباره ات قضاوت میکنند
درباره ی لبخندت که بی ریا نثار هر احمقی کردی...
درباره ی زیباییت که دست خودت نبوده ونیست و درباره ی تارهای مویت که بی خیال از نگاه شک آلوده ی احمق از روسری بیرون ریخته اند
درباره ی روحت، جسمت، درباره ی تو و زن بودنت، عشقت قضاوت میکنند
تو نترس و زن بمان
احمق ها همیشه زیادند، نترس از تهمت دیوانه های شهر
که اگر بترسی رفته رفته زن مرد نما می شوی...

 

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت18:52توسط nazi giGz | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد